دفتر خاطرات اندروید – داستان شکل گیری اندروید 1,339 بازدید بدون دیدگاه سال ۲۰۰۴ بود که اندی رابین تماسی فوری با دوست خود، استیو پرلمن برقرار کرد؛ در آن زمان استارت آپ او به نام «اندروید»، اوضاع مالی خوبی نداشت و هرچند درخواست پول برایش سخت بود، اما مجبور شد از پرلمن چنین تقاضایی داشته باشد. نقدینگی استارت آپ رابین به اتمام رسیده بود و سرمایه گذاران هم علاقه ای به صرف پول در اندروید نشان نمی دادند. پرلمن قبول کرد که به سرعت مقداری پول به او برساند. رابین با نگرانی به دوستش گفت: «هرچقدر سریع تر، بهتر!!!» مدتی می شد که رابین کرایه دفتر اندروید را نپرداخته و صاحب ملک نیز بارها وی را به شکایت و انجام اقدام قانونی تهدید کرده بود. پرلمن به بانک رفت، ۱۰.۰۰۰ دلار اسکناس ۱۰۰ دلاری تحویل گرفت و آنها را به رابین داد. روز بعدش نیز مبلغی نامعلوم به وی سپرد تا بتوان از او به عنوان اصلی ترین سرمایه گذار اندروید، نام برد. پرلمن در مصاحبه ی خود با Business Insider گفت:«این کار را انجام دادم زیرا به اندی و محصولش باور داشتم.» با پولی که به دست رابین رسیده بود، وی توانست چرخ های اندروید را به حرکت در آورد؛ سرمایه های بیشتری نیز جذب نمود و به سوی دفتر بزرگتری در Palo Alto در ایالت کالیفرنیا عزیمت کرد؛ شهری که به عنوان یکی از قطب های تکنولوژی در سواحل غربی آمریکا شناخته می شود. امروز در مقیاس جهانی، ۸۵ درصد از موبایل های هوشمند از پلتفرم اندروید استفاده می کنند؛ در حالی که آیفون صرفا ۱۱ درصد از این آمار را در اختیار دارد. پلتفرم یاد شده در حال گسترش به همه محصولات است، از خودرو ها گرفته تا ساعت های مچی و تلویزیون ها. تصور کردن زمانی که اجاق گاز و مسواک هایمان نیز این پلتفرم تبعیت کنند، دور از ذهن نیست. برای داشتن سهمی ۸۵ درصدی از بازار تلفن های هوشمند، رابین مجبور بود تا دو شرکت بسیار سودآور و ارزشمند زمانه، به نام مایکروسافت و اپل را به شکست محکوم کند. نکته اینجاست که در این راه، تنها نبود و از سرمایه گذارانی نظیر پرلمن و یاری رسانی های گوگل، استفاده های زیادی برد. در ادامه ما در مادسیج می خواهیم داستان اندروید را از بدو تولد تا به امروز را برایتان روایت کنیم. ایده ای غیر ممکن با توجه به عمر شغلی ۲۹ ساله ی اندی رابین در دره ی سیلیکون، از او به عنوان نابغه ای در امور فنی، تاجری پر مهارت و رهبری پویا یاد می شود. از همه مهم تر اینکه او، کارآفرینی خلاق است که تمایل به «ایجاد» هر چیزی دارد؛ حال مهم نیست این ایجاد کردن، مربوط به کد نوشتن باشد یا ساخت یک ربات. یکی از کارمندان سابق گوگل می گوید که استعداد وی در ساختمان شماره ۴۴ گوگل، جایی که در اصل مقر اندروید محسوب می شود، برای همه آشکار بود؛ وی در اوقات فراغتش بازوی روباتیک غول پیکری ساخته بود تا هر زمان که به آن پیام کوتاهی ارسال می کرد، برایش قهوه آماده کند. این بازوی رباتیک در طبقه دوم ساختمان شماره ۴۴ قرار داشت و به حدی عظیم الجثه بود که حتی می توانست به راحتی یک خودرو را از زمین بلند کند. یکی دیگر از پروژه های اوقات فراغتش این بود که با چرخ بالی بسیار بزرگ و کنترل از راه دور، در فضای سبز گوگل خوش باشد. سرپرست بخش مدیریت محصول موبایل گوگل می گوید: «آن یک هلی کوپتر ۵۰۰۰ دلاری و بزرگ بود که رابین توسط آن به انجام کارهای عجیب و غریب می پرداخت. از زمین بلندش می کرد و به شکل وارانه فرودش می آورد و جالب اینجاست که هلی کوپتری که با بنزین هم کار می کرد منفجر نمی شد.» مدت ها پیش از اینکه رابین بتواند چنین تفریحات لوکس و گران قیمتی داشته باشد و یا وقتش را به ساخت ربات در ساختمان ۴۴ گوگل اختصاص دهد، ابتدا مجبور بود خودش و ایده هایی که دیوانه وار خوانده می شدند را ثابت کند. اولین ایده این بود که پلتفرمی متن باز برای موبایل ها در اولین سال های قرن بیست و یکم بسازد. اندروید را می توان نمونه بارز یک پلتفرم متن باز به شمار آورد. در سال های ابتدایی قرن جدید، این اپراتورهای مخابراتی بودند که بر همه چیز سلطه داشتند؛ از نوع ساخت موبایل ها گرفته تا قیمت تعیین شده برای آنها و نحوه رسیدنشان به دست مشتری. یکی از کارمندانی که در روزهای اولیه حضور اندروید در گوگل، در آن شرکت به خدمت مشغول بوده می گوید:«به علت سلطه ی اپراتورها بر بازار موبایل، تعداد زیادی از افراد موفقیت اندروید را غیر ممکن می دانستند» سیستم مورد استفاده توسط اپراتورها بسته و از پیش مشخص شده بود در حالی که اندروید را می توان نمونه بارز یک پلتفرم متن باز به شمار آورد. عبارت «متن باز» به این علت استفاده می شود که هر کسی قادر است هسته اصلی اندروید را برداشته و در گجت هایش به شکل رایگان مورد استفاده قرار دهد؛ می توان به قابلیت هایش افزود و یا تغییرش داد. (البته باید یادآوری کرد که چنین نسخه ای حاوی اپلیکیشن و سرویس های خود گوگل نیست و برای داشتن آنها، سازندگان مبالغی را به غول جستجو می پردازند) رابین ابتدا تلاش می کرد اندروید را برای دوربین های دیجیتال بسازد اما نتوانست کشش لازم را در سرمایه گذاران ایجاد کند. وی سپس همکاری خود را با Chris White آغاز کرد، شخصی که پیش از این، در T-Mobile یک مدیر بازاریابی بود و در زمانه ای دور تر با رابین نیز همکاری هایی داشته. رابین ایده اش را برای کریس وایت در خصوص تولید یک پلتفرم متن باز برای موبایل ها تشریح کرد و همکاری اش را با او آغاز نمود؛ در نهایت Rich Miner نیز در سال ۲۰۰۴ به این تیم پیوست. ایده ای که این گروه با سرمایه گذاران مطرح کردند چنین بود: «ما می خواهیم یک پلتفرم مجانی و متن باز را در اختیار سازندگان موبایل ها قرار دهیم، اپراتور های مخابراتی نیز این موبایل های مجهز به اندروید را سفارش داده و آنطور که تمایل دارند، شخصی سازی می کنند. ما سپس در اندروید، سرویس های ارزش افزوده را خواهیم فروخت که به این اپراتورها کمک می کنند تا محبوبیت بیشتری نزد کاربران کسب نمایند.» این طرح تجاری، به گونه ای طراحی شده بود تا اپراتورها را مجذوب خود کند. مشکل صرفا اینجا بود که به موفقیت رساندن هر محصول مرتبط با موبایل بسیار مشکل بود زیرا اپراتورها به هیچ وجه تمایل نداشتند تا کنترل خود را بر اوضاع از دست بدهند. برای مثال اولین موبایل رابین به نام T-Mobile Sidekick صرفا به این دلیل به تولید رسید که T-Mobile موافقت کرد تا آن را با نام خود به فروش برساند. بیشتر کاربران نوجوانی که در آن زمان Sidekick را خریدند اصلا نام رابین به گوششان هم نخورد. هرچند برنامه او این بود که به شکل گسترده به اپراتور ها اجازه دهد تا از ساخته اش استفاده کرده و محصولات و سرویس های خود را تبلیغ کنند، اما در هر حال مجبور هم می شدند بخشی از سهم بازار را به اندروید ببخشند؛ ایده ای که به هیچ عنوان مایل به پذیرفتنش نبودند. یکی از منابع می گوید: «اگرچه اوضاع خوب نبود، ولی رابین به هیچ عنوان حاضر نبود از خواسته های خود در برابر اپراتورها کوتاه آید.» بیشتر اهالی تکنولوژی متصور بودند که رابین، دیوانه است که دست از تلاش برنمی دارد. در دهه ی نود، استیو پرلمن و اندی رابین هر دو برای اپل کار می کردند و آشنایی آنها نیز از همانجا شکل گرفت؛ یکی از افرادی که قصد سرمایه گذاری در اندروید را داشت به پرلمن می گوید: « بس کن استیو، رابین دست کم باید یک میلیون واحد از این سرویس را بفروشد تا بتواند هزینه هایش را صاف کند؛ مثل این است که بخواهید آب اقیانوس را به جوش آورید.» در سال ۲۰۱۴، تحلیلگران گزارش دادند که تا به حال حدودا یک میلیارد موبایل اندرویدی فروخته شده است. مردی که ایده اش را به حقیقت تبدیل کرد اندی رابین فارغ التحصیل از دانشگاه Utica در شمال ایالت نیویورک است؛ وی سابقه ای طولانی در شرکت های تکنولوژیک داشته. بیایید نگاهی به رزومه کاری او بیاندازیم؛ رابین کار خود را ابتدا در Carl Zeiss Microscopy به عنوان یکی از مهندسین توسعه برای یک سال در ۱۹۸۶ الی ۱۹۸۷ آغاز کرد. وی Carl Zeiss را ترک کرده و به سوئیس مهاجرت نمود تا در یک شرکت رباتیک مشغول به کار گردد؛ در طول تعطیلات سال ۱۹۸۹ در جزیره Cayman، با یکی از مهندسین اپل به نام Bill Caswell آشنا شد. به گزارش تایمز، رابین اصلا Caswell را نمی شناخت اما به او لطف کرد و اجازه داد تا در کلبه اش اقامت کند در آن زمان Caswell با همسر خود به اختلاف خورده بود!) مهم ترین تماس تلفنی زندگی رابین اینچنین بود که رابین به استخدام اپل در آمد؛ وی در آنجا به عنوان یکی از مهندسین نرم افزار از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۲ مشغول به کار شد؛ البته عشق به ربات ها همواره در وجود وی موج می زد و وب سایت The Verge گزارش می دهد که حتی در زمان کار در اپل نیز، او را با لقب «اندروید» صدا می زدند. رابین و پرلمن با هم اپل را به مقصد General Magic ترک کردند؛ رابین صرفا از سال ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ در این شرکت مشغول به کار بود و پس از آن نیز General Magic را جهت کار در WebTV ترک کرد؛ این شرکت نیز بعدا توسط مایکروسافت خریداری شده و به MSN TV تغییر نام یافت. در سال ۱۹۹۹ نیز تصمیم گرفت تا مایکروسافت را ترک نماید تا استارت آپ خود به نام Danger را تاسیس کند، استارت آپی که باعث به وجود آمدن موبایلی به نام T-Mobile Sidekick شد. شاید رابین خود هم نمی دانست اما این، اولین موفقیت بزرگش بود که باعث شد استارت آپ بعدی اش را گوگل تصاحب کند. درحالی که هر کس ایده رابین را می شنید او را دیوانه می پنداشت، وی توانست یک پشتیبان خوب پیدا کند و آن هم کسی جز لری پیج نبود. وی یکی از موسس های گوگل بود و در آن زمان، مسئولیت بخش محصولات و سرویس ها را در این غول جستجو بر عهده گرفته بود. وی یکی از مدیران ارشد خود را خطاب قرار داد و از او خواست تا رابین را برایش پیدا کند، چندی بعد، اندی رابین مهم ترین تماس تلفنی زندگی اش را دریافت کرد. گوگل به رابین گفت که شنیده بر روی اندروید کار می کند و صرفا قصد «کمک» دارد. لری پیج پیشتر رابین را در مراسمی در دانشگاه استنفورد دیده و ایده هایش را شنیده بود. در اولین هفته ی ژانویه سال ۲۰۰۵، رابین سوار بر خودروی خود شد و به سوی مقر اصلی گوگل در شهر مانتین ویو شتافت؛ سپس جلسه ای تشکیل شد که رابین، به همراه لری پیچ و سرگئی برین و Georges Harik (یکی از مشاوران مالی گوگل و یکی از ۱۰ کارمند اول این شرکت) در آن حضور داشتند. جلسه در حالی برگزار می شد که پیج تی شرتی بر تن داشت؛ برین هم بدون کفش و با یک ساعت پلاستیکی دیزنی بر دست در آنجا حضور به هم رساند. برین پس از رسیدنش به جلسه، ابتدا به سراغ شیشه پر از آب نبات رفت و چندتایی در دهانش انداخت، به طوری که به سختی می توانست صحبت کند. پیج اما وقت را تلف نکرده و کارهای پیشین رابین را ستود؛ وی گفت که T-Mobile Sidekick یکی از بهترین موبایل هایی است که تا کنون دیده. برین سعی داشت سر شوخی را باز کند و البته در این میان، از تکنولوژی های به کار رفته در Sidekick می پرسید. این جلسه، صرفا برای ستودن رابین تشکیل نشده بود؛ برین تمایل داشت رابین را امتحان نیز بکند و دائما از وی سوالاتی در خصوص اینکه چگونه می توانست Sidekick را تبدیل به موبایلی بهتر کند می پرسید، همچنین اینکه چرا آن انتخاب ها را در آن زمان انجام داده؟ زمانی که رابین پایش را از دفتر گوگل بیرون گذاشت، یک مساله مشخص بود؛ اهالی مانیتن ویو به اندروید علاقه مند شده بودند ولی هنوز خودشان هم نمی دانستند چرا!؟ آیا گوگل میخواست در نقش دوست ظاهر شود یا دشمن؟ آیا صرفا می خواستند از تجربیات رابین بهره گیرند؟ چهل و پنج روز بعد، دوباره لری پیج با رابین تماس گرفت اما این بار، با نیتی روشن تر. در جلسه دوم، هر چهار نفری که در ساخت اندروید مشارکت کرده بودند، در جلسه حضور داشته و البته نمونه ای اولیه از پلتفرم را برای نشان دادن به گوگل با خود همراه داشتند. مدیران گوگل تمایل داشتند تا اندروید را بخرد. اینجا بود که اختلاف نظر در میان شرکا به وجود آمد، اندروید واقعا به یک سرمایه گذاری بزرگ نیاز داشت؛ رابین، کریس وایت و Sears مایل به فروش بودند اما ریچ مینر که حال در بخش سرمایه گذاری گوگل مشغول است، معتقد بود که بهتر است این کمپانی فعلا کوچک بماند. در نهایت گوگل توانست با مبلغ ۵۰ میلیون دلار، اندروید را تصاحب کند. حدودا شش ماه پس از این خرید، در ۱۱ جولای ۲۰۰۵ اعضای تیم اندروید به گوگل پلکس نقل مکان کردند. الگویی جدید تیم اندروید در ابتدا در ساختمان ۴۱ مستقر شد اما در آوریل ۲۰۰۶ به ساختمان ۴۴ نقل مکان نمود. محلی که بیشترین تفاوت را با سایر ساختمان های گوگل داشت و فضای کارش توسط وسائل، گجت و ربات ها اشغال شده بود. یکی از کارمندان گوگل می گوید: «در ابتدا اندروید را به سختی می شد بخشی از گوگل شمرد و این طور به نظر می رسید که این تیم در برابر همه چیز مقاومت می کنند؛ این بخش در مقایسه با سایر بخش ها، به شکل کاملا جدا اداره می شد.» راه اندازی استارت آپ در درون هسته و مقر اصلی گوگل توسط رابین گوگل معمولا کدهای نوشته شده را به شکل کامل مرور کرده و سپس آنها را در سرویس اصلی اش قرار می دهد؛ تیم اندروید ولی با این ایده به شدت مخالفت نمود. دو سال گذشت تا برای اولین بار اهالی گوگل توانستند کدهای نوشته شده را مورد بازبینی قرار دهند. یکی از کارمندان سابق گوگل می گوید این تیم جزیره ای در مقر اصلی گوگل برای خود بنا کرده بودند که هر کسی حق ورود به آن را نداشت. در این جزیره، فرهنگ کاری خودشان رواج داشت. یکی دیگر از کارمندانی که در آن زمان با رابین کار می کرده، می گوید: «رابین در درون هسته و مقر اصلی گوگل، یک استارت آپ راه انداخته بود؛ این دقیقا همان کاری بود که وی به انجام رساند.» پیش از اندروید، تلاش های گوگل صرفا معطوف به این موضوع می شد که بتواند اپلیکیشن و سرویس جستجوی خود را در موبایل های ساخت سایر شرکت ها، نظیر نوکیا و بلک بری جای دهد. ایده ای که همراه با اندروید در ذهن مدیران این شرکت غوطه می خورد، پلتفرم جدید و تازه خود گوگل بود که به شکل ساده می توانست کلیه سرویس ها و اپلیکیشن های گوگل را به موبایل های اندرویدی توزیع کرده و حتی باعث هجوم اپ های گوگل به سایر پتلفرم ها شود. این، همان الگوی جدیدی بود که برای اندروید در نظر گرفته شد. برای شروع، نیاز بود تا این پلتفرم بر روی یک موبایل به نمایش در آید، سپس می بایستی به دنبال اپراتوری مخابراتی می گشتند که حاضر به فروش این تلفن می شد. یکی از همکاران رابین در آن زمان می گوید: «اگر صرفا بخواهید یک موبایل بسازید، مسئله متفاوت است، این همان کاریست که اپل با آیفون کرد؛ اما کار ما این بود که ابتدا با کمک یک شرکت دیگر موبایلی بسازیم، سپس زیربنای آن را آماده کنیم، اتحاد و پیوستگی لازم را به وجود آورده و در نهایت، با اپراتور مشارکت کنیم.» می توان گفت رابین و تیمش مجبور بودند با سازندگان اسمارت فون ها، چیپست ساز ها و البته از همه مهم تر، اپراتورهای مخابراتی همکاری تنگاتنگی داشته باشند. همه این همکاری ها، صرفا برای تولید یک تلفن که در آن زمان بسیار عجیب و غریب به نظر می رسید بود. گوگل و تیم اندروید اولین موبایل خود را توسط همکاری HTC ساختند و نامش را نیز G1 نهادند. این موبایل (نمونه اولیه) صرفا ساخته شد تا به سایر شرکت ها و کاربران نشان دهد اندروید، از چه قابلیت هایی برخوردار است. در سال ۲۰۰۷، هیچ اپراتوری تمایل نداشت با گوگل در جهت عرضه این موبایل همکاری کند. Verizon،Sprint، AT&Tو حتی T-Mobile که در نهایت با عرضه G1 موافقت کرد، ابتدا دست رد به سینه ی گوگل زدند. اوضاع به هیچ وجه بر وقف مراد اندروید نبود. اپراتورها می خواستد بر روی موبایل ها محتوا فروخته و تمام سود را نیز خودشان به جیب بزنند؛ به همین دلیل هم با ایده ی گوگل به شکل تمام قد مخالفت می کردند. آنها در واقع، نقش دربان های دنیای تکنولوژی را ایفا می کردند؛ در یک طرف سازندگان، و در سوی دیگر مصرف کنندگان ایستاده بودند. تیم اندروید می دانست که T-Mobile بهترین شانس آنها برای رسیدن به دست مشتری است؛ پس از ۶ ماه مذاکره و کشمکش با این اپراتور، در نهایت مدیران آن گفتند که تمایلی با همکاری با «گوگل» ندارند. یکی از منابع ذکر می کند:« اگرچه اندی رابین ناامید شده بود، اما وی فردی نبود که ناامیدی بتواند بر او چیره گردد؛ او می گفت : هنوز هم افرادی هستند که به ما «نه» نگفته باشند.» در نهایت T-Mobile راضی شد تا این معامله را انجام دهد، صرفا به این دلیل که Nick Sears که حال در تیم توسعه اندروید بود، قبلا به عنوان یک مدیر بازاریابی در این کمپانی مشغول به کار بوده؛ با توجه به شناختی که نیک از مدیر عامل T-Mobile داشت، در نهایت توانست وی را راضی کند. زمان «تغییر» فرا رسید گوگل بالاخره از روی بزرگ ترین مانع هم پرید و توانست اپراتوری بیابد که اولین تلفن همراهش را عرضه کند، اما در حالی که آخرین دستکاری ها بر روی G1 اعمال می شد، اتفاق بزرگ دیگری رخ داد؛ اپل آیفون را معرفی کرد. Fred Vogelstein در کتابش (Dogfight: How Apple And Google Went To War And Started A Revolution) می نویسد: «رابین به حدی از معرفی یک اسمارت فون توسط اپل متحر شده بود که به راننده اش گفت ماشین را نگه دارد تا بتواند این پخش زنده را تماشا کند. سپس برگشت و به همکار خود گفت: به نظرم فعلا نباید G1 را معرفی کنیم.» رابین و تیمش دوبار مشغول ایجاد تغییرات و بهینه سازی هایی در موبایلشان شدند و در نهایت نیز محصولی که به کاربران ارائه شد، با نسخه ای که قبل از معرفی آیفون برای کاربران در نظر گرفته شده بود تفاوت بسیاری داشت. نسخه اولیه، از نمایشگر تاچ بهره نمی برد و در اصل به شکل اسلاید وار، از بغلش می شد کیبوردی فیزیکی را خارج نمود. اپل، اولین شرکتی بود که دست به قماری بزرگ به نام «ارائه موبایلی صرفا با یک نمایشگر لمسی» زده بود. درون ساختمان اصلی گوگل همهمه ای به وجود آمده بود و همه اعتقاد داشتند که برگ برنده، از آن آیفون است. یکی از کارمندان گوگل می گوید: «اسمارت فون اپل باعث شد تا دوباره همه چیز را ارزیبابی کنیم؛ آیا واقعا می خواستیم موبایلی بدون نمایشگر لمسی عرضه کنیم؟ می بایستی به عقب برگشته و در مورد همه این مسائل تصمیمی دوباره می گرفتیم.» استیو جابز در حال رونمایی از اولین آیفون اپل، در حال زدن ضربات سهمگین به سایر سازندگان و اپراتورها یکی دیگر از کارمندان سابق گوگل به نام Sumit Agarwal داستان را به شکلی دیگر تعریف می کند؛ وی بر این باور است که از مدت ها پیش از رونمایی آیفون، گوگل در حال کار بر روی نمایشگر های لمسی و قابلیت زوم دو انگشتی بوده است: «همه فکر می کنند که لحظه ی معرفی آیفون، لحظه ای تاریخی بوده. همه می دانستند که مردم به محصولات لمسی علاقه دارند و آینده از آن این دسته از محصولات خواهد بود، اپل صرفا باعث شد تا اندروید نیز سوار بر موجی، با سرعت بیشتری به سوی این آرمان شهر حرکت کند.» جنگ بر علیه آیفون شاید به نظرتان غیر واقعی بیاید اما جالب است بدانید آیفون، به شکل عجیبی در گسترش اندروید سهیم بوده است!!! اسمارت فون اپل به شکل انحصاری توسط AT&T به کاربران ارائه می شد و همهمه ای که شروع شده بود، هر کسی را قانع می کرد که اتفاقی بزرگ در راه است. اپل و AT&T تا سال ۲۰۰۹ پول پارو کردند ولی در آن زمان بود که زنگ خطر برای Verizon، یکی دیگر از اپراتورهای پرقدرت آمریکا به صدا درآمد. این اپراتور هیچ تلفن همراهی نداشت که بتواند با آن در برابر آیفون مقابله که هیچ، بلکه مقاومت کند. اپل، سایر سازندگان و اپراتورها را در گوشه رینگ جمع کرده و ضرباتی سهمگین به آنها وارد می کرد. پس از عرضه ی اسمارت فون اپل، اندروید نیز با راحتی بیشتری می توانست خود را به اپراتورها بقبولاند. در قیاس با آیفون، موبایل های اندرویدی موقعیت بسیار پر سود تری برای اپراتورها بودند؛ رابین و تیمش تصمیم گرفتند تا این پلتفرم را برای توسعه دهندگان عرضه کنند و نه کاربران. از سوی دیگر اپراتورها می توانستند در موبایل های اندرویدی تغییرات مورد نظر خود را اعمال نمود و برندشان را نیز بر روی آن حک کنند. اولین برد بزرگ اندروید Motorola Droid اگرچه در سال های ابتدایی قرن بیست و یکم، بلک بری برای خود می تاخت اما حالا به کف بازار اسمارت فون ها رسیده بود. آیفون پس از سال ۲۰۰۷ و رونمایی اش توسط استیو جابز، به شدت می فروخت اما هنوز هم اندروید برای خود جایگاهی نداشت. اپراتور Verizon تهدید ها را می دید اما نمی توانست هیچ اقدامی کند، از سوی دیگر، این موتورولا بود که از این فرصت نهایت استفاده را برد. موتورولا پیش از این موبایلی اندرویدی را توسعه داده بود ولی به هیچ عنوان به زرق و برق آیفون نمی رسید، موبایل مذکور بیش از اندازه ضخیم بود و از کناره اش، کیبوردی فیزیکی نیز بیرون می آمد؛ در هر صورت، در سال ۲۰۰۹ و زمانی که موبایل موتورولا به بازار عرضه شد، پس از آیفون، عنوان پر فروش ترین را نسیب خود کرد. آیفون و iOS توسط ساخته رابین به حاشیه رانده شد اپراتور ورایزن مبلغ ۱۰۰ میلیون دلار را صرف تبلیغات موبایل موتورولا به نام Droid کرد؛ میزان فروش دروید آنقدرها هم بالا نبود اما همان میزان فروش هم برای جلب توجه ها به «اندروید» کافی بود. پس از جلب شدن نگاه ها به سوی این پلتفرم بود که ساخته ی رابین، در نهایت توانست آیفون و iOS اش را به حاشیه براند. Jonathan Matus، یکی از کارمندان سابق گوگل که از سال ۲۰۰۷ الی ۲۰۱۰ در بخش اندروید مشغول به خدمت بوده، به Business Insider می گوید: «به خوبی یادم می آید که در آن روزهای اول، چطور پس از دیدن آمار دستگاه های اندروید فعال شده، شور و شوق محیط کاری و همکارانمان را فرا می گرفت.» جادوگری توسط اندی رابین پاسخ واحدی برای این پرسش وجود ندارد که چه باعث شد اندروید، تبدیل به پلتفرم قدرتمند امروزی شود؛ می توان گفت عامل این موضوع، تداخل اوامر بسیاری بوده اند. رابین نوع رویکرد اپراتورها در آن سال ها را به شکل دقیقی می شناخت؛ وی می دانست که آنها به هیچ عنوان دوست ندارند قدرت خود را از دست بدهند، در نتیجه او در کنار تیم اندروید، آنها را قانع کردند که مجبور نیستند از قدرت کناره بگیرند. یکی از منابع نزدیک به گوگل می گوید: «نقش پلتفرم متن باز در این میان بسیار مهم بود، زیرا به اپراتورها این آسودگی خاطر را می داد که به هر شکلی که بخواهند، می توانند در موبایل های اندرویدی تغییرات مورد نظرشان را اعمال کنند.» رابین دیگر اندروید را کنار گذاشت و مسئولیت این بخش به همراه کروم و برخی دیگر از قسمت های بزرگ گوگل، به ساندر پیچای سپرده شده اند. رابین در مارس سال ۲۰۱۳ از بخش اندروید کناره گرفت تا به عشق اولش یعنی علم رباتیک، توجه ویژه ای داشته باشد. اما در نهایت در سال ۲۰۱۴ بخش رباتیک گوگل را نیز رها کرد و به شکل کامل از گوگل خارج شد تا تمرکزش را بر روی استارت آپ خود قرار دهد. این استارت آپ، در پروفایل لینکداین رابین «Playground.global» نامیده شده. او به طور ذاتی انسانی کارآفرین است و دقیقا می داند به چه شکل می تواند موجب رشد یک کمپانی شود؛ او نحوه ی پریدن از سکوی مشکلات را به خوبی بلد است و اندروید، خود بزرگترین مثال بارز این موضوع است. رابین همان شخصی بود که به گوگل کمک کرد تا قله های ترقی را در زمینه موبایل، به سرعت نور طی کرده و غیرممکن ها را ممکن سازد. یکی از افرادی که به شکل نزدیک با وی کار کرده می گوید: «این همان جادوگری اندی رابین است؛ وی استعداد های بسیاری دارد و همه خواهان همکاری با او هستند. رابین هنوز هم رویاهایی بزرگ در سر می پروراند که هوشمندانه اند. او با خونسردی و جذابیت تکنولوژیک مخصوص به خودش، یک بار دیگر می خواهد تمام نگاه ها را به سوی خود خیره سازد.» هرگونه کپی برداری از مطالب تنها با ذکر نام و لینک به منبع مجاز است.