داستان سیمرغ عطار 1,286 بازدید بدون دیدگاه لطفأ بعد از خواندن این حکایت کمیمکث کنید داستانی که به شکل تمثیلی، حقیقت بازگشت به خویش را، آشکارا بیان می کند. هزاران مرغ گرد هم می آیند تا سغری را آغاز کنند با هدف یافتن سیمرغ که در کوه قاف منزل دارد. سفر آغاز می شود و در هر منزل و مرحله تعدادی مرغ از طی مسیر باز می مانند، تا در نهایت «سی مرغ» باقی می مانند، و آنچه عیان می شود این حقیقت است که سیمرغی که برای یافتنش جلای وطن کرده بودند، خودشان هستند. خودشان گنجی بودند که به دنبالش می گشتند. جمله گفتند آمدیم این جایگاه تا بود سیمرغ ما را پادشاه مدتی شد تا در این ره آمدیم از هزاران، سی به درگه آمدیم چون نگه کردند آن «سی مرغ» زود بی شک این سی مرغ آن «سیمرغ» بود خودمان نیمه گمشده خودمانیم. خودمان ناجی خویشتنیم. گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس خویشتن را در خویش پیدا کن کمال این است وبس مهدیس مسافری